بیاو بخر...
شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۲۳ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
با خود فکر می کنم زُهَیر چه کرده بود که با آنکه نه حب علی را داشت و نه ادعایش را...
اینگونه به دنبالش فرستادی و آنگونه عاشقش کردی؟؟
شبانه روز التماست می کنم که بگیر دستان بی پناه و سرگردانم را، بگیر و رهایم مکن.
شاید همین که ادعای داشتن حب علی دارم، دلت را شکسته...
حق با توست، محب علی روزگارش این نیست
...
خریدن دل شکسته بهایش سنگین است و تو خود بهتر می شناسی دستان خالیم را
و روزگار تهی ام را...
بیا جابه جا شویم، تو مرا بخر، قول می دهم جبران کنم...
زاد فردای خود، امروز از اینجا بردار
این نه راهیست که هر روز، توان آمد و رفت
- ۹۲/۱۱/۱۲
هعییی ...